به همین بهانه قصد داشتیم با احمد توکلی - استاد علوم ارتباطات و روزنامهنگاری - گفتوگو کنیم، اما او ترجیح داد دیدگاهش را در قالب یادداشت در اختیار خبرنگار ایسنا قرار دهد.توکلی جزو چهرههای شناختهشده عرصهی رسانه، عضو هیأت علمی دانشگاه در رشتهی روزنامهنگاری و دارای مدرک دکتری تخصصی (مدیریت رسانه) است.
به گزارش بخش رسانه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، توکلی دربارهی نقش و لزوم وجود دانشگاهها برای ارتقای علمی و کاربردی دانشجویان رشتهی روزنامهنگاری، در یادداشت خود آورده است:
«برای تربیت خبرنگاران کارآمد، نقش دانشگاه کلیدی و خیلی مهم است، در عین حال مشکلات اساسی در این بخش داریم. به عقیده من، اگر ما بخواهیم دانشگاه را در رشتهی روزنامهنگاری سامان بدهیم، نیاز به بازنگری اساسی داریم. در بحث آموزش کلاسیک روزنامهنگاری ما با یک «مثلث بیمار» طرفیم، مثلثی که یک زاویهی آن دانشجو، یک زاویه دانشگاه و یک زاویه بازار کار است.»
او ادامه داده است: «ابتدا باید دید این جوانی که از دبیرستان فارغالتحصیل میشود با چه کیفیتی دانشجو میشود؟ به عبارتی: کدام دانشجو؟ اگر نخواهیم وارد این بحث بشویم که این دانشگاه بیچاره! چه دانشجویی را با چه کیفیت سوادی و ذوقی و تربیت ذهنی تحویل میگیرد، حداقلش این است که درخواست کنیم برای جذب دانشجو در رشتهی روزنامهنگاری میباید مثل رشتهی هنر، دانشجو از همان ابتدا امتحان تخصصی بدهد. متأسفانه بسیاری از دانشجویان ما در سال سوم دانشگاه تازه متوجه میشوند که هیچ اطلاعی از کم و کیف رشتهی خود نداشتهاند.
کاش یک کار تحقیقی صورت میگرفت که مثلا دانشجویان روزنامهنگاری در دوران تحصیلات دبیرستانی از درس انشاء چه نمرهای گرفتهاند. از دانشجو سوال شود که در طی عمر 18 - 20 سالهاش چند کتاب رمان خوانده است. مطمئن باشید نتیجه، حیرتانگیز خواهد بود.»
او با اشاره به نقش آمار و ارقام در فضای رسانهیی، یادآوری کرده است: «فضای رسانهیی امروز در هر بخشاش، با آمار و ارقام عجین است، فارغالتحصیلان دبیرستانی که علوم انسانی میخوانند اکثرا نمرهی ریاضی پایینی دارند و با حساب و کتاب بیگانهاند. نتیجهاش این میشود که مدام صدای فلان مسوول بلند است و اکثر اصلاحیههای رسانهیی حکایت از این دارد که خبرنگار با عدد و رقم و درصد بیگانه بوده است. این از بستر ورودی دانشجو به دانشگاه. اکنون همین دانشجو وارد دانشگاه شده است.»
توکلی در ادامه، با طرح پرسش «کدام دانشگاه؟» به چند مورد اشاره کرده است:
«1- دانشگاهی که دروساش قدیمی است، در حالی که در عصری که به عصر ارتباطات معروف است، فضای رسانهیی با سرعت نور تغییر کرده است. جالب اینکه در تدریس همین دروس کهنه هم سلیقهی استاد و درک درست و نادرست او از موضوع درس، مزید بر علت است، یعنی برخی مواقع استاد درسی به دانشجو میدهد که با سرفصلهای ابلاغی درس همخوانی ندارد.
2- اکثر استادان این رشته با فضای رسانهیی بیگانه یا کمآشنایند. به عبارتی یا فضای رسانهیی را تجربه نکردهاند یا اگر هم مدعی هستند که تجربه کردهاند، محیطهای حاشیهیی و کمتر کاربردی با مدت زمان کم بوده است.
3- استاد درس روزنامهنگاری قبل از آنکه فارغالتحصیل این رشته باشد، باید فارغالتحصیل محیط رسانهیی باشد. (حداقل در دروس تخصصی روزنامهنگاری باید اینگونه باشد) اگر برای حضور این استادان در دانشگاه مدرک اینقدر مهم است، همان کاری که با مدیران دولتی میکنیم که به محض پست گرفتن بعد از مدتی یک عنوان دکتری هم پیدا میکنند، با روزنامهنگاران با تجربه و خاکخورده تحریریهها هم همان کار را بکنیم.
4- محیط آموزشی ما متناسب نیست، حداقل امکانات آموزشی لازم را نداریم. نبود فضای لازم و فنی، تعداد بیحساب و کتاب دانشجو برای هر کلاس، اختصاص واحد و ساعت نامناسب برای هر درس، نبود نظارت بر کیفیت تدریس. هیچکدام از یک منطق علمی برخوردار نیست. اغلب اینها مشکلات هزینهبر نیست، بلکه به مدیریت ناکاربلد برمیگردد.
5- به موارد بالا اضافه کنید ظهور و بروز هر روز دانشکدههای علمی - کاربردی که اغلب به دکان تا دانشگاه شبیه هستند. استاد برای همان چند دانشکده مطرح وجود ندارد، حالا چه کسانی در این دانشکدهها درس میدهند و چه درس میدهند با چه کیفتی؟ خدا میداند (البته موارد استثناء هم وجود دارد).»
این استاد علوم ارتباطات در ادامهی یادداشت خود آورده است: «اکنون در نظر بگیرید، آن جوان قبل از دانشگاه را با آن کیفیت که گفته شد، فارغالتحصیل میشود از دانشگاهی که با این کیفیت گفته شد. وارد بازار کار میشود، «کدام بازار کار؟»
بازار کار رسانهیی ایران بیمار است. صداوسیمای دولتی، خبرگزاریهای نیمهدولتی، رسانههای مکتوب هر کدام وابسته به یک ارگان و نهاد. معلوم نیست بودجهی این رسانهها چگونه تأمین میشود. هر روز یکی تعطیل میشود و یکی باز میشود و آنهایی هم که پایدارترند هر روز مدیر عوض میکنند.
بدیهی است وقتی کسی برای راهاندازی رسانهیی پول خرج کرد، اگر از آن کسب درآمد نمیکند، باید کسب اعتبار سیاسی و حزبی - گروهی که داشته باشد. نتیجهاش این میشود که سیاستگذاری رسانهی منطقی و براساس معیارهای تعریفشده و حرفهیی شکل نمیگیرد.
ناشر در این رسانه فقط میخواهد حرف خودش را بزند، بنابراین به بقیهاش کار ندارد. مدیریت این رسانهها در بخش کلان و زیرمجموعهها هم اغلب بر همین معیار شکل میگیرد. در چنین محیطی گیریم که آن جوان قبل از دانشگاهی که ذکر خیرش رفت، از دانشگاهی که محاسنش برشمرده شد! خودش را با سماجت و هزار کلک به این رسانه تحمیل کند، بدیهی است نه چیزی دارد که بیاورد و نه چیزی دارد که ببرد. با این مثلث معیوب حالا گیریم که دانشگاه دیگری هم راهاندازی شد، مطمئن باشید، از این کوزه چیزی بیرون نخواهد آمد.»